ساخت و تولید

چطور داستان را به‌گونه‌ای روایت کنیم که شنیدن آن برای مخاطب جذاب باشد؟

نویسنده: ویدیونگار

چگونه یک مطلب جالب بنویسیم. آمارها نشان می دهد بازه توجه ما روزبه‌روز کوتاه‌تر می‌شود، اما شاید جالب نبودن آنچه می‌گویید یا آن‌طور که داستانتان را تعریف می‌کنید دلیل عدم توجه مخاطب باشد.

“فردی که با او سخن می‌گویم به‌وضوح به من توجه نمی‌کند. او در حال تایپ کردن روی گوشی است اما بعید می‌دانم از حرف‌های من نت‌برداری کند. مدام به تلفن همراهش نگاه می‌کند، فکر نمی‌کنم در حال چک کردن ساعت باشد.
وقتی او را با سؤالی خطاب قرار می‌دهم برای لحظه‌ای توجهش جلب می‌شود، اما فقط به‌اندازه‌ای که یک جواب بی‌ربط به من بدهد و هم‌زمان تلاش می‌کند من متوجه حواس‌پرتی‌اش نشوم، و من بااینکه می‌دانم او بعدها این مکالمه را به یاد نخواهد داشت به صحبت کردن ادامه می‌دهم درحالی‌که می‌دانم بعدها چنین مکالمه‌ای را انکار خواهد کرد.”
متأسفانه در دنیای کاملاً حواس‌پرت امروزی چنینی شرایطی بسیار پیش می‌آید. بی‌ادب و خودخواه فرض کردن مخاطبی که توجه کافی ندارد راحت است اما باید از خودمان بپرسیم چرا جذابیت لازم برای جلب‌توجه مخاطب را نداشته‌ایم.

توجه: جلب آن از همیشه سخت‌تر شده است

مرکز ملی اطلاعات زیست‌فناوری امریکا اعلام کرده است که بازه زمانی توجه اولیه که انسان‌ها به یک موضوع اختصاص می دهند از ۱۲ ثانیه در سال ۲۰۰۰ به ۸٫۲۵ ثانیه در سال ۲۰۱۵ رسیده است. با توجه به تجربه شخصی می‌توانم بگویم که خیلی موضوعات توجه من را بسیار بیش‌تر از این مقدار جلب می‌کند.
اما اگر چیزهایی که توجه مرا در هر حالی جلب می‌کند نادیده بگیریم برای موارد دیگر ۸٫۲۵ ثانیه به نظر مقدار درستی می‌رسد. اگر این زمان مدتی ست که ما باید در آن توجه مخاطب را جلب کنیم به نظر می‌رسد صرفاً درخواست از آن‌ها برای توجه کردن کافی نباشد و نیاز است چیزی جالب‌توجه‌تر به ایشان ارائه کنیم.
یکی از راه‌های جلب‌توجه مخاطب استفاده از هنر داستان‌گوئی است. در ظاهر به نظر می‌رسد راه جلب‌توجه مخاطبی که هرروز حواس‌پرت‌تر می‌شود ارائه کردن داستانی شامل قسمت‌های مقدمه، خیز، اوج، افت و نتیجه‌گیری باشد. این روش در دنیای ادبیات و هنر سال‌ها به‌کاررفته و به نظر می‌رسد در دنیای تجارت نیز جوابگو باشد، اما آیا واقعاً این‌طور است؟
همه ما فیلم‌های خوب زیادی دیده‌ایم. البته به همان اندازه (اگرنه بیشتر) فیلم‌های بد نیز تماشا کرده‌ایم. همه آن‌ها داستانی را روایت می‌کنند ولی چرا بعضی به‌اندازه کافی جلب‌توجه نمی‌کنند؟

چه چیزی باعث خوب بودن یک داستان می‌شود؟

برای اثرگذار بودن، یک داستان نه‌تنها باید سرگرم‌کننده باشد بلکه باید با مخاطب ارتباط برقرار کند، یعنی باید با چیزی که برای او مهم است مرتبط باشد. شاید اعتراف به این مسئله خیلی خوش‌آیند نباشد ولی زمانی که حرف‌های یک نفر حوصله ما را سر می‌برد تنها چیزی که شاید توجهمان را جلب کند بیان مطلبی است که حتی اندکی به ما مربوط باشد.
البته این بدین معنی نیست که حتماً باید مستقیم به چیزی اشاره شود (اگرچه انجام این کار مؤثر خواهد بود). بلکه اکثر ما با داستانی که ازلحاظ شخصی یا حسی به ما مرتبط باشد یا بتوانیم خودمان را در آن تصور نماییم، حتی به‌اندازه‌ای اندک، ارتباط برقرار می‌کنیم. این ارتباط باعث علاقه‌مند نگه‌داشتن ما می‌شود و درنتیجه ما به مسئله مذکور توجه بیشتری می‌کنیم.

احتمال اینکه دیگران صرفاً به خاطر اینکه از آن‌ها درخواست کنیم به ما توجه کنند کم است.

کوتاه و دل‌نشین

روش تأثیرگذار دیگر برای روایت داستان به‌ویژه در دنیای تجارت، بیان خلاصه آن است. ایجاد شرایطی که توجه مخاطب را به خود جلب کند و رساندن آن به نتیجه به طریقی که با مخاطب ارتباط برقرار کند زمان زیادی نمی‌برد.
به خاطر دارم سال‌ها پیش، فردی استراتژی شرکت اش را در یک جلسه آن‌قدر کوتاه و جذاب ارائه کرد که کمتر از یک دقیقه زمان برد. فرد ارائه‌دهنده شرایط شرکت را توضیح داد، برنامه‌های آینده را مشخص کرد و روش رسیدن به اهداف را در چند جمله توضیح داد. حرف‌های او ساده، مختصر و مرتبط با مسائلی بود که می‌دانست برای من جالب است. و واقعاً من حرف‌های او را تا به امروز فراموش نکرده‌ام.
پس دفعه دیگر، زمانی که به موضوعاتی می‌پردازید که برای دیگران چندان مهم و موردتوجه نیست تلاش کنید عصاره مطلب را به‌صورت فشرده ارائه دهید و به‌گونه‌ای آن را با مخاطب مرتبط سازید تا بتواند خود را در موضوع سخنان شما تصور کنند. وقتی با این دید به حرف‌های خود توجه کنید می‌توانید آن‌ها را به طریقی که برای دیگران نیز جالب باشد خلاصه کنید. با این کار دیگر نگران اینکه آیا مخاطب به حرف‌های شما گوش می‌دهد یا خیر نخواهید بود. همیشه به یاد داشته باشید پاسخ به سوال چگونه یک مطلب جالب بنویسیم بسیار مهم است.

سوال خود را درباره این مقاله بپرسید.